ساليان دراز است كه امريكا بر خلاف همه موازين بين المللى و انسانى در امور داخلى كشور ايران، دخالت مستقيم دارد. به طورى كه امروز مىبينيم وقتى شاه در پرتگاه سقوط قرار گرفته و ملت ايران براى به دست گرفتن سرنوشت خود بپاخاسته است، مستقيماً رئيس جمهورى امريكا و نيز بعضى از ساير مقامات عالى رتبه امريكايى رسماً دخالت مىكنند و على رغم اراده قاطع ملت ايران، اعلام مىكنند كه «ما از شاه حمايت مىكنيم و بايد حمايت بكنيم چون بهترين دوست و حافظ منافع ما در منطقه است»
در ساليان دراز مىبينيم كه اكثر و بلكه تمامى سياستهاى شاه در زمينههاى مختلف، در جهت تأمين هر چه بيشتر منافع امريكا و همدستان امريكا بوده است. كشاورزى ايران را به نفع امريكا نابود كرده است. مخازن زيرزمينى و مخصوصاً نفت را به غارت امريكا داده است و ايران را با پول نفت انبار اسلحه ساخت امريكا و همدستانش قرار داده است كه گذشته از اينكه اين سلاحها، به هيچ كارى جز كشتن فرزندان ملت در شهرها و دهات نمىخورد، بيش از چهل هزار مستشار نظامى امريكايى را بر ما تحميل كرده است، كه علاوه بر اينكه در هر سال بابت حقوق آنان، هزينه كمرشكنى بر ما تحميل مىشود، اصولًا همين مستشاران زير نظر سفارت امريكا، تمامى اوضاع كشور را براى حفظ منافع امريكا كنترل مىكنند و قدرت هر گونه آزادى عمل را از ارتش ايران سلب كردهاند. و ارتش را على رغم خواست آنان در جهت حفظ شاه بسيج نمودهاند. امريكا به دست شاه، ايران را به يك پايگاه نظامى در برابر ابرقدرتهاى رقيب خود درآورده است. شاه با زور سرنيزه، حق كارگران و زحمتكشان شريف و محروم ايران را بر باد داده است. سرمايه داران امريكايى، ايران را بهترين نقطه براى استثمار مىدانند و سرمايههاى خود را به اشكال مختلف به ايران سرازير كردهاند. و بايد بگويم كه ابعاد دخالت امريكا در ايران به قدرى وسيع است كه در اين فرصت امكان شمردن آنها نيست.