من همهاش خوف- خیلی خوف- از این مطلب دارم که یک اشخاصی در بین این جمعیتها پیدا میشود، پیدا شده باشد. ممکن هم هست که اینجا توی مدرسهها نباشد، توی مدرسهها ممکن است اصلًا نباشد، همه اشخاص مهذب و خوب باشند لکن او به وسایط، وسایط به واسطه، واسطه به واسطه برسد به اینکه تکلیف شرعی درست کنند!
تکلیف شرعی من این است که باید چه بکنم، تکلیف شرعی او هم این است که باید چه بکند! با این تکلیف شرعی یک فسادی در حوزه نجف ایجاد بکنند. آنها از آدم میترسند؛ میخواهند این آدمها ساقط بشوند. آنها میخواهند آدمها را ساقط کنند. آن دستها بیاید حوزهها را این طور کند که اگر یک جوانی که برای آتیه اسلام مفید هست یا اشخاصی برای آتیه اسلام مفید هستند، اینها ساقط بشوند در جمعیت که نتوانند دیگر فایده بدهند به اسلام و مسلمین. شما باید فایده بدهید به اسلام؛ و الّا یک موجود بیفایدهای که در اینجا باشد و نه درس بخواند نه درس بدهد نه هیچ، این چه اثری دارد؟ اینها اگر چنانچه تحصیل کردهاند، چه کردهاند، آنهایی که در اینجا هیچ کاری ندارند، خوب، بروند مشغول کار بشوند؛ مشغول تهذیب مردم بشوند.