امروز روزى نيست كه ما بنشينيم و نگاه كنيم. امروز، حال از آن وقتى كه محمد رضا بود يك قدرى عميق تر است، بدتر است. آن وقت معلوم بود كه اين خائن ايستاده در مقابل ملت، ملت هم مىشناخت او را و مقابل ايستاده بود. امروز خيانتهاى زيرزمينى است. يك توطئههاى زيرزمينى است كه توطئههاى زيرزمينى در همين سفارتخانهها كه هست دارد درست مىشود، كه مهمش و عمدهاش مالِ شيطان بزرگ است كه امريكا باشد. و نمىشود بنشينيد و آنها توطئهشان را بكنند. يك وقت ما بفهميم كه از بين رفت يك مملكتى، و با حرفهاى نامربوطِ دمكراسى و امثال ذلك ما را اغفال كنند كه مملكت دمكراسى است، و هر كسى حق دارد در اينجا بماند، هر كه حق دارد توطئه بكند. اين حرفهاى نامربوط را بايد كنار گذاشت. و ملت ما همان طورى كه تا حالا پيش آمده، از اينجا به بعد هم بايد پيش برود و قطع كند دست اينها را. و چنانچه اينها آدم نشوند و شاه را كه خزاين ما را برده است و در بانكها مقادير بسيار زيادى- كه ما حالا شايد بعضى از آن را مطّلع باشيم- در بانكها سپرده است و همه مال ملت است، تا اين را برنگرداند، و اگر اين را برنگردانند، ما طورى ديگرى با آنها رفتار مىكنيم. با انگلستان هم طورى ديگر رفتار مىكنيم. آنها خيال نكنند كه ما هم همين طور نشستهايم گوش مىكنيم كه هر غلطى اينها مىخواهند بكنند. نخير، اين طور نيست. مسأله باز انقلاب است. يك انقلابِ زيادتر از انقلاب اول خواهد شد. بايد سر جاى خودشان بنشينند و اين خائن را او برگرداند. و آن خائن؛ بختيار خائن را هم او برگرداند. نه اينكه بختيار خائن را ببرند آنجا و بنشيند و توطئه كند و افراد دور خودش جمع كند و- عرض بكنم- روزنامه بنويسد و اطلاعات درست كند، و جوانهاى ما را دولت انگلستان توقيف كند و بگيرد، براى خاطر اينكه تظاهر بر ضد شاه يا بر ضد بختيار كردهاند. اگر دست برندارند از اينها و اين جانيها را تحويل ندهند، يا لا اقل بيرون نكنند از مملكت خودشان، ما تكليف ديگرى داريم و عمل مىكنيم به آن تكليف.