ما خسارت خیلی دیدیم. لکن نمیارزد این خسارت؟ خوب، صدر اسلام هم حضرت سید الشهدا را که از همه خسارات بالاتر بود، [از دست دادیم]. و سید الشهدا میدانست که دارد چه میکند، میدانست که اینجا، این سفر این طوری است. خوب، از خطبههای بین راههایشان و از فرمایشاتی که کردند معلوم است که مساله این بوده است که ... نه، اینکه مساله این بوده است که حالا چون میخواستند بروند آنجا، ببینند چه میشود. وضع جوری بوده است که باید بشود، باید این فداکاری بشود تا اینکه کار درست بشود. و ما هم امروز هر چه داریم از آن فداکاری است که آن فداکاری برای اسلام بود که همان مقداری که تا حالا [دوام] آورده است از همان بوده است. و ما باید این را، این پایگاه را حفظش بکنیم و فدا کاری را به مردم یاد بدهیم که باید فداکاری بکنید. فقط قضیه این نیست که ما برای سید الشهدا گریه کنیم، آن هم البته بزرگ است، لکن فداکاریهایش را باید حساب بکنیم. باید ارزش آن کاری که او کرده است و آن بساط ظلمی که به هم زده است، [بیان کنیم] میخواستند بکشانند به کفر و آن مسائلی که یزید میخواست درست بکند، طبعاً همه را خنثی کرد ایشان.
حالا شما هم همین طور، این مسائلی که در زمان محمد رضا و زمان رضا شاه اوج گرفته و آن بساط درست شد، این هم دیگر اینها را ملت بحمد الله، این کار را کرد؛ ملت اینها را خنثی کرد و از بین برد. و الآن شما در تمام ایران، یک دکانی که علناً بخواهد یک چیز غیر مشروع را بفروشد، گمان ندارم داشته باشیم. آن وقت در هر خیابان اینجا، آقایان که توی تهران بودند و میرفتند و میدیدند، در هر خیابانی چقدر از این مسائل فساد بود. بالاتر از آن، بین تهران و شمیران چه خبر بود، از آن عشرتکدهها و از آن مسائل که نقل میکنند! لب دریاها چه خبر بود! خوب، این خبرها تمام شد، این یک نعمتی بود که خدا به ما داد.