[رضا شاه] چیزهایی که موجب نارضایتی مردم بود انجام میداد. مثل قضیه کشف حجاب. کشف حجاب شما نمیدانید آن وقت چه مصیبتی برای مردم بود. نمیدانید چه کرد و مامورها چه کردند با مردم و با زنها، که اسباب نارضایتی عموم مردم بود، منتها قدرت زیاد شده بود، مردم هم هدایت نمیشدند با یک مثلًا قدرتهایی از این جهت نمیتوانستند کاری بکنند، لکن عقدهها زیاد بود. بعد هم شروع کرد به اسم اینکه میخواهد قدرت مرکزی را درست کند، عشایر ... البته در عشایر یک اشخاص غیر باب هم بود، لکن اینها یک پشتوانهای برای ملت بودند؛ تمام اینها را از بین برد. و آن طور فشار آورد به مردم و نارضایتی ایجاد کرد که وقتی که آن سه قدرت خارجی در جنگ عمومی اینها حمله کردند به ایران، امریکا و انگلستان و روسیه، اینها همه با هم حمله کردند، در جایی که مخالفت با آلمان میخواستند بکنند حمله کردند به ایران، در عین حالی که همه چیز ایران در خطر بود و مردم برای همه چیزشان نگران بودند، لکن وقتی گفتند که رضا خان را اینها بردهاند مردم شادی میکردند! این طور رفتار کرد. رفتار غیر عقلایی، رفتاری که برای خاطر انگلستان آن وقت انگلستان این را آورد روی کار.
بعد از او نوبت به پسرش رسید که دیگر بیشتر شما همه، همه را یادتان است؛ بعضیاش را هم که همه میدانید. این هم کارهایی کرد که به حسب صورت فریبنده بود، لکن کم کم هر چه پرده بالا رفت، دیدند که بر خلاف مسیر ملت است. ملت با او مخالف شد، منتها در طول این سی و چند سالی که بود، [پیوسته] عقدهها روی هم آمد؛ عقدههای مردم روی هم آمد؛ و [دائماً] نارضایتیها زیاد شد... .