ما عدالت اسلامى را مىخواهيم در اين مملكت برقرار كنيم. اسلامى كه راضى نمىشود حتى به يك زن يهودى كه در پناه اسلام است تعدّى بشود. اسلامى كه حضرت امير- سلام اللَّه عليه- مىفرمايد براى ما چنانچه بميريم ملامتى نيست، كه لشكر مخالف آمده است و فلان زن يهوديّهاى كه معاهد «1» بوده است خلخال را از پايش درآورده است. «1» ما يك همچو اسلامى كه عدالت باشد در آن، اسلامى كه در آن ظلم هيچ نباشد، اسلامى كه آن شخص اوّلش با آن فرد آخر همه در سواء در مقابل قانون باشند، در اسلام آن چيزى كه حكومت مىكند يك چيز است، و آن قانون الهى. پيغمبر اكرم هم به همان عمل مىكرده است؛ خلفاى او هم به همان عمل مىكردند؛ حالا هم ما موظّفيم كه به همان عمل كنيم. قانون حكومت مىكند. شخص هيچ حكومتى ندارد. آن شخص و لو رسول خدا باشد، و لو خليفه رسول خدا باشد، شخص مطرح نيست در اسلام.
در اسلام قانون است، همه تابع قانوناند و قانون هم قانون خداست. قانونى است كه از روى عدالت الهى پيدا شده است. قانونى است كه قرآن است؛ قرآن كريم است، و سنت رسول اكرم است. همه تابع او هستيم و همه بايد روى آن ميزان عمل بكنيم. فرقى ما بين اشخاص نيست در قانون اسلام. فرقى ما بين گروهها نيست. با اينكه پيغمبر اكرم عرب بوده است و با عرب صحبت مىفرموده است، مىفرمايد كه هيچ عربى بر عجم شرافت ندارد؛ و هيچ عجمى هم بر عرب شرافت ندارد. شرافت به تقواست. شرافت به اين است كه تبعيت از اسلام، هر كس بيشتر تبعيت از اسلام كرد، بيشتر شرافت دارد و هر كس كمتر، شرافتش كم است، و لو اينكه بسته به رسول اكرم باشد.در اسلام يك قانون است و آن قانون الهى.
حكمفرما يك چيز است، و آن «حكم خدا»، همه اجراى آن حكم را مىكنند. پيغمبر مجرى احكام خداست. امام مجرى احكام خداست. دولت اسلامى مجرى احكام خداست.