از همه اطراف ما را وابسته كردند. و تا اين وابستگى فكرى هست در ما كه همه نظرمان به اين است كه ما همه چيزمان را از غرب بايد بياوريم، و هر وقت هم كه هر عيبى پيدا مىكنيم غرب بايد اين را معالجه بكند، تا اين وابستگى هست، ما نمىتوانيم استقلال پيدا كنيم. هيچ نحو استقلالى حاصل نمىشود، الّا اينكه ما خودمان را بشناسيم كه ما خودمان هم فرهنگ داريم؛ خودمان هم همه چيز داريم؛ و احتياج به غرب در اين امور نداريم؛ و آنى كه آنها به ما مىدهند آن نيست كه واقعيتِ رشدآورى باشد؛ آن است كه ما را مىخواهند در يك حدّى نگه دارند. همين اشخاصى كه در آلمان فرستادند اين را براى رسيدگى و براى تحصيل [دانش] اتمى آنها پيش من، در پاريس كه بودم، دستجاتشان مىآمدند و مىگفتند كه اين اولًا كه در اينجا دارند و طرح كردند درست كنند براى ايران مُضّر است اگر درست بشود. و ثانياً، ماها كه آمديم اينجا، ما را نمىگذارند اصلًا بفهميم! ما را در يك حدّى نگه داشتند نمىگذارند تحصيل كنيم؛ نمىگذارند بفهميم. وضع اين طورى بوده است و هست. تا ما از فكر اينكه ما همه چيزمان از غير است و ما بايد وابسته باشيم ... شما اگر شنيده باشيد يكى از اين گويندگانى كه يك وقت هم در سنا بود، شايد هم يك وقتى رئيس سنا بود، حالا من يادم نيست، اين يك آدم معروفى است در صدر مشروطيت «1»، تا حالا هم، تا وقتى كه مُرد هم جزء معاريف بود، اين گفته بود كه ما هيچ چيزمان درست نمىشود، الّا همه چيزمان انگليسى باشد. تا ما همه چيزمان را به فرم انگلستان درست نكنيم، درست نمىشود! حالا يا اين آدم اين قدر بيشعور بوده است كه اين تبليغاتى كه كردند در مغزش وارد شده است و اعتقادش اين معنا بوده است. يا اينكه اين هم از وابستگان به انگلستان بوده است، مىخواسته است اين حرفها را جزء تبليغاتى كه مىكنند اين هم جزء تبليغاتش باشد.
ما الآن در يك وقتى واقع شديم كه جوانهايى كه به دست ما تحويل داده شده است جوانهايى است كه همه فرم غربى داشتهاند، و بايد تعويض بشوند، مغزها بايد عوض بشوند.