و یک جهت دیگر هم این تحولی است که پیدا شده در همه جا. شما ملاحظه بکنید، شاید بعضی آقایان یادشان باید باشد، همین در زمان قاجار هم که دیگر این آخری با ضعف زندگی میکردند، مع ذلک، حکومتهایشان در هر جا حکم یک سلطان داشت، حکم یک پادشاه داشت، هر کاری میخواست میکرد و بسیاری از جاها را هم اجاره میدادند. این- فرض کنید که- استانداری که میخواست یک جایی برود، آن والی که میخواست برود- فرض کنید- والی خراسان بشود، خراسان تیول او بود و آن وزیر بالا و آن- فرض کنید که- امیر والا، آن یک وجهی میداد خراسان را میخرید. بنا هم بر این بود که تو برو هر کاری میخواهی بکن، ما گوش نمیدهیم به حرف مردم. او میرفت آنجا هر کاری دلش میخواست میکرد، مردم را هر طور میخواست عذاب میداد و البته آن پولی که داده است باید درآورد با اضافاتش، پولها هم در میآمد.
الآن شما در سرتاسر کشور ملاحظه بکنید از نخست وزیر و رئیس جمهورش بگیرید تا آن پایینها هر جا هست، میبینید که یک مردمی هستند که از خود مردم هستند.
رئیس جمهور یک طلبهای بوده است سابق و بعد هم یک آقایی شده است و بعد شده است رئیس جمهور، نه دستگاهی آنها را دارند و نه افکاری آنها را دارد و همین طور همه وزرا. این وزرا، گاهی وقتها جمعیتی میآیند اینجا و مخلوط به هم هستند، آدم تمیز نمیدهد که این پاسدار هست یا وزیر. من حکومتهای کوچک را دیدهام که وضعشان چطور بود و با چه وضعی بیرون میآمدند؛ وقتی بیرون میآمدند، مردم همه صف میکشیدند برایشان تعظیم باید بکنند، با بساط میآمدند بیرون، یک حکومت- فرض کنید که- جای کوچکی؛ اما حالا نخست وزیرش میآید، مردم با او مثل سایرین. این هم یک مسئلهای است که الآن در ایران تحقق پیدا کرده است. جاهای دیگر نیست این مسائل که همه مردمی هست و همه هم با هم هستند و لهذا، هم مردم پشتیبان دولتاند، هم مردم پشتیبان ارتشاند، هم ارتش و دولت با مردم هستند.