در انقلاباتی که در عالم واقع میشود یا در شورشها یا در کودتاها، یکی اصل این شورش و انقلاب و کودتا، یکی انگیزهاش، یکی محتوایش اینها سه امری است که باید در آن توجه کرد. خودشان، خود انقلابات یا خود اینها شبیه به هماند، یا شورش است یا کودتاست یا انقلاب، صورتاً مثل انسانها میماند که همه صورتشان مثل هم هست اما معناشان فرق با هم دارد. انگیزهها مهم است و محتواها. گاهی وقتها انگیزه خوب است، محتوا خوب نیست، گاهی وقتها محتوا خوب است، انگیزه درست نیست. ممکن است یک نفر حالا،- حالا نسبت به یک نفر عرض میکنم- یک نفر آدم با یک انگیزه خوبی بخواهد یک کار خوبی به نظر خودش انجام بدهد و او بد باشد، این آدم مُصاب «۱» است لکن کارش خلاف است. یک اشخاصی میشود که یک کارهای خوبی انجام میدهند با انگیزه بد. مثلًا یک کسی کشف یک چیزی میکند و انگیزهاش بد است برای این کار و کارش خوب است، یک وقت هم هر دویش خوب هستند. انقلاب فرهنگی هم همین جور است که یک انقلاب است که تحول است از یک حالی به حالی دیگر، نه پیشبرد همان چیزی که هست. چنانچه انقلاب جمهوری اسلامی در کل هم همین طور است، یک انقلاب شد به توسط مردم، یک انگیزه انقلاب بود و یک محتوای انقلاب. امیدوارم که انگیزه انقلاب در مردم الهی باشد. اما در انقلابات ممکن است که ما انقلاب بکنیم، یک حکومتی را برداریم، یک حکومت دیگر برای خودمان درست کنیم، خودمان میخواهیم به یک نوایی برسیم، کار نداریم ببینیم چه بشود.