این نهضت برکتش این بود که شما آقایان دانشگاهی، که هیچ وقت با ما ملاقات نمیکردید، حالا نشستیم با هم صحبت میکنیم و درد دلمان را میگوییم. نمیگذاشتند اینها. آن آقایانی که مثلًا کارخانهها و- نمیدانم- کارگرها و اینها، که با ما هیچ وقت ارتباط نداشتند، حالا ارتباط پیدا میکنند. الآن میبینیم که مثلًا روز پنجشنبه و جمعه که ما میرویم مدرسه فیضیه، گروههای مختلف، از دانشجو گرفته تا کارگر گرفته تا- عرض میکنم که- اقشار مختلفه، نظامی، همه اینها مجتمع میشوند. زن و مرد مجتمع میشوند در آنجا؛ همه با دل راحت. نه نظامی از مردم نفرت دارد و میترسد نه مردم از او. همه با هم مجتمع میشوند و مطالب گفته میشود، مسائل طرح میشود.