قانون اساسی ما هم قانونی است که خدا به ما گفته قانون اساسی. در همین قانون اساسی فعلی هم که هست، متمم قانون اساسی میگوید هر قانونی که بر خلاف قوانین شرعیه باشد قانون نیست. ما هم همین را میخواهیم درستش کنیم؛ منتها عمل نشده، ما میخواهیم عمل کنیم. یک مملکتی درست میکنیم که صُلَحا در آن مملکت ... افلاطون میگوید که کسی که باید دولتها را اداره کند فیلسوفها باید باشند؛ فیلسوف به نظر ایشان. فیلسوف هم البته لا بد صالح است. ما میگوییم اشخاص صالح همان است. ما میگوییم کسی که میخواهد یک مملکتی را اداره بکند، کسی که ما میخواهیم مقدراتمان را دستش بدهیم باید آدمی باشد که مردم انتخاب کنند و با انتخاب مردم پیش بیاید. قهراً وقتی با انتخاب مردم پیش آمد صالح است. دنبال او همین طوری که الآن ملاحظه میکنید که یک بز کچل یک ملت را کچل کرده [خنده حضار] یک آدم صالح، یک انسان، یک مملکت را به سلامت میکِشد. دانشگاهمان دانشگاه صحیح میشود نه دانشگاهی که بعد از پنجاه سال، بعد از چند سال حالا میخواهد یک- فرض کنید که- لوزهای را عمل بکند، باید از خارج بیاورد یک کسی را عمل کند. آقا این ننگ است برای ما که ما پنجاه سال یا کمتر دانشگاه داریم و این دانشگاه تا حالا نتوانسته است که یک طبیب صحیحی دست ما بدهد به اقرار خودشان. اینها خودشان هم میفرستند، وقتی که یکی مریض میشود میگویند برود انگلستان معالجه کند! چرا؟ برای اینکه فرهنگ درست نیست.
فرهنگ را نگذاشتند؛ نه اینکه استعداد ندارد شرقی. غلط است این. شرقْ آفتاب دارد؛ کشورهای آفتابی است؛ غربْ بیآفتاب است مثل اینجا که میبینید. منتها اینها روسایشان صلاحیتْ یک مقداری داشتند، دنبال مصالح خودشان بودند. البته صلاحیت برای خودشان، و لو برای ما مضر بودند خیلی از آنها. اینها تربیت کردند بچههایشان را. اگر ما یک دانشگاه صحیحی داشتیم در آفتابِ شرق شکوفا میشود قدرتها، شکوفا میشود استعدادها. آنکه ما میخواهیم این است.