ما یک قدم جلو رفتیم؛ آن اینکه این شخص را از مملکتمان بیرون کردیم. او میخواست که ماها را بیرون کند یعنی هر کس وارد در حزب رستاخیز نشده است باید از این مملکت بیرون برود، شما بحمد الله با هم متحد شدید و اتفاق کلمه شما این شد که آن کاری که او میخواست سر شما بیاورد سر او درآورید؛ بیرونش کردید! بعدها هم کسی نمیتواند او را بیاورد. اگر میتوانستند نگهش میداشتند [خنده حضار]؛ نگه داشتن آسانتر از بیرون رفتن و برگشتن است. البته آنها الآن به فکر هستند؛ گفته میشود که در طیاره که داشته میرفته این خبیث امر میکرده است به اینکه کودتا کنید [خنده حضار]؛ طیاره در هوا بوده و باز از هوای نَفْسش دست برنداشته [خنده حضار] از آنجا- این طور گفته میشود- امر کرده که کودتا. و کودتایی که او میگوید دیگر این طور این حرفها نیست: بکشید و بزنید! از او اطاعت نکردند. در همین چند روز هم میگویند در یکی از پادگانها- الآن هم، امروز هم برای من باز این را نوشته بودند- دستور داده بودند به اینکه باید [در] شهر همدان کودتا کنید و بمباران کنید و بساط درست کنید. گوش ندادند و اعتصاب غذا کردند و گوش ندادند، و الآن هم آن پادگان دربست مال ملت است.