اگر امروز ما جنگ میکنیم و جوانهای ما میگویند: «جنگ تا پیروزی»، این طور نیست که اینها یک امری بر خلاف قرآن میگویند. این یک ذرهای است، یک رشحهای است از آنکه قرآن میگوید. آنی که قرآن میگوید، بیشتر از این حرفهاست. این که ما میگوییم، به اندازه حدود خودمان میگوییم. ما چون امروز با- فرض کنید که- صدام یا با کسانی که موید صدام هستند جنگ داریم، در این محیط ناقص، میگوییم که «جنگ جنگ تا پیروزی».
خدای تبارک و تعالی، چون نظرش به اول و آخر است- تا آخر نظر دارد- میگوید که «جنگ تا رفع فتنه». غایت، رفع فتنه است؛ یعنی، اگر ما پیروز هم بشویم یک کمی فتنه را کم کردیم، اگر ما به جای دیگر هم پیروز بشویم، باز یک جای کمی پیروزی حاصل شده است. اگر همه دنیا را هم ما فرض کنید که جنگ بکنیم و پیروز بشویم، باز همه دنیای عصر خودمان را پیروزی درست کردیم. و قرآن این را نمیگوید، قرآن میگوید: «جنگ تا رفع فتنه»؛ باید رفع فتنه از عالم بشود. بنا بر این غلطفهمی است از قرآن که کسی خیال کند که قرآن نگفته است «جنگ جنگ تا پیروزی». قرآن گفته است، بالاتر از این را گفته، اسلام هم گفته است و بالاتر از این را گفته است. و رحمت است این، نه این است که نقمتی بر مردم است، یک رحمتی است بر تمام بشر، که خدای تبارک و تعالی مردم را دعوت به مقاتله کرده است، نه این که خدای تبارک و تعالی میخواهد زحمتی برای مردم ایجاد کند؛ میخواهد رحمت درست کند، توسعه رحمت میخواهد عنایت کند.