تمام اختلافاتى كه بين بشر هست، اختلافاتى كه بين سلاطين هست، اختلافاتى كه بين قدرتمندان هست، ريشهاش همان طغيانى است كه در نفس هست. ريشه اين است كه انسان ديده است كه خودش يك مقام دارد طغيان كرده است و چون قانع نمىشود به آن مقام، اين طغيان اسباب تجاوز مىشود، تجاوز كه شد، اختلاف حاصل مىشود و اين فرق نمىكند، از آن مرتبه نازلش طغيان است تا آن مرتبه عالى آن. از مرتبه نازلى كه دريك روستا بين افراد اختلاف حاصل مىشود ريشه آن همين طغيان است، تا مرتبه بالاتر و هر چه بالاتر برود طغيان زيادتر مىشود. فرعونى كه طغيان كرد و أَنَا رَبُّكُمُ الْاعْلَى گفت، اين انگيزه در همه است، فقط در فرعون نيست. اگر انسان را سر خود بگذارند، أَنَا رَبُّكُمُ الْاعْلَى خواهد گفت. انگيزه بعثت اين است كه اين نفوس سركش را و اين نفوس طاغى را و ياغى را از آن سركشى و از آن طغيان و از آن ياغيهمه اختلافاتى كه در بشر هست براى اين است كه تزكيه نشده است. غايت بعثت اين است كه تزكيه كند مردم را تا به واسطه تزكيه، هم تعلم حكمت كند و هم تعلم قرآن و كتاب و اگر تزكيه بشوند، طغيان پيش نمىآيد. كسى كه تزكيه كرد خود را، هيچگاه خودش را مستغنى نمىداند و إِنَّ الْانْسَانَ لَيَطْغَى، أَن رَآهُ اسْتَغْنَى؛ وقتى كه خودش را مىبيند و براى خودش مقام قائل است و براى خودش عظمت قائل است، اين خودبينى اسباب طغيان است. اختلافاتى كه بين همه بشر هست، اختلافاتى كه سر دنيا بين همه بشر هست، اين اختلافات ريشهاش اين طغيانى است كه در نفس هست و اين گرفتاريى است كه انسان دارد؛ گرفتارى به خود دارد و به هواهاى نفسانيه. اگر انسان تزكيه بشود و نفس انسان تربيت بشود، اين اختلافات برداشته مىشود.