حب‌نفس و حب‌جاه

سخنرانی در جمع مسئولان کشور (بیان مشکلات- حفظ دستاوردهای انقلاب)
صبح ۹ شهریور ۱۳۶۱/ ۱۱ ذی القعده ۱۴۰۲
عوامل استضعاف,
حب‌نفس و حب‌جاه

من عرض مى‌كنم كه اساس اين گرفتاريهايى كه بشر به آن مبتلاست، از زمان آدم صفى اللَّه تا امروز و از امروز تا روز حشر، آنكه بشر به آن مبتلاست و اساس تمام فسادها و جنگها و ظلمها و تعديها و تجاوزها بر آن محور است، اساسش حب نفس است كه شعبه‌هايى از اين حب نفس و مظاهرى كه دارد كه اگر ملاحظه بفرماييد، اين مظاهرى كه پايه‌اش حب نفس است، بشر را به تباهى كشيده و مى‌كشد و انبيا هم براى اصلاح اين امر آمده‌اند و مع الأسف، آن طورى كه آنها مى‌خواستند، موفق نشده‌اند و گمان ندارم كه هيچ كس موفق بشود. يك شعبه از اين و يك مظهرى از اين حب نفس، حب رياست است؛ حب جاه است؛ حب غلبه است. از اول عالم تا حالا، از اين قدرتهاى جابر هر چه به مردم رسيده است، از اين حب اشتهار، رياست، حب قدرت و از اينها بوده است كه‌ اساسش همان حب نفس است. الآن هم كه ما در يك وضعى باقى هستيم در دنيا كه همه مى‌دانيد دنيا الآن چه خبر است و بر بلاد مسلمانها چه مى‌گذرد و بر كشورهاى مظلوم چه ظلمها واقع مى‌شود، اساس همه اينها همان حب مسند و رياست است. حب قدرت است كه امريكا را وادار مى‌كند كه اين جنايتهايى كه در طول تاريخ بى‌سابقه است، انجام بدهد. و حب سلطه و رياست است كه شوروى را برمى‌انگيزد كه اين طور با مردم دنيا و مظلومين دنيا رفتار كند. و حب نفس است كه كشورهاى اسلامى، سران كشورهاى اسلامى در مقابل جناياتى كه از اين قدرتها واقع مى‌شود و از وابستگان آنها واقع مى‌شود، بى‌تفاوتند. اگر اين حب نفس در اين سران كشورهاى اسلامى نبود و اين حب جاه و قدرت نبود، با اين فجايع كه واقع شده است، با اين ظلمهايى كه واقع شده است بر ايران و بدتر از او بر لبنان، نمى‌نشستند و تماشا كنند. همه ترس از اين دارند كه اين قدرت تخيلى، كه بايد بگويم كه هيچ ارزش ندارد، ازشان گرفته بشود. از اين جهت، آن طور خاضع شدند در مقابل امريكا و بدتر از او و فجيعتر از او، در مقابل اسرائيل كه الآن همه جست و خيزهايى كه در اين، اكثر اين كشورهاى اسلامى مى‌شود براى اين است كه، اسرائيل را به رسميت بشناسند و آن قرار داد «كمپ ديويد» را تحكيمش ببخشند.
اگر حب اين چند روز رياست، اين چند روز سلطه نبود، هر انسانى ادراك اين معنا را مى‌كند كه مثل اسرائيل بر بلاد مسلمين اين طور رفتار كند و اين طور جسورانه در مقابل همه، همه را تحقير كند، ننگى بر چهره اين كشورهاى اسلامى نقش بست كه هيچ چيز اين ننگ را نمى‌تواند بزدايد، مگر اينكه توجه بكنند، مگر اينكه منقلب بشوند، متحول بشوند. و ننگى كه بر همه اين كشورهاست اين است كه با علم به اينكه دارند خلاف مى‌كنند، به صدام كمك مى‌كنند كه صدام، اسلامى [را] كه دارد در ايران پاى مى‌گيرد ان شاء اللَّه، اين آدم، اين را زايل كند و همه كوشش‌شان بر اين معناست. بعضى تصريح مى‌كنند و بعضى هم خلافش را مى‌گويند و دروغ مى‌گويند. اگر اين حب جاه نبود، كه ارث شيطان است و از اول شيطان براى همين خصيصه‌اى كه داشت مطرود شد، و چون‌
خودش را از آدم بالاتر مى‌دانست و خودش را «نار» مى‌دانست و آدم را «طين» و آن نورانيت آدم را ادراك نكرده بود، موجب اين شد كه مطرود شد و قسم خورد كه همه را مطرود كند، يعنى همه بشر را، و الآن دارد او موفق مى‌شود در مقابل همه انبيا.
اين حمله‌اى كه صدام به ايران كرد، خوب، همه مى‌دانيد كه براى اين بود كه سردار قادسيه بشود! و آن مسائل و اين حمله‌اى كه اسرائيل بر لبنان در مقابل چشم همه مسلمانان منطقه و دولتهاى منطقه كرد، همه مى‌دانيد كه براى قدرت طلبى و جاه طلبى [بود.] و امريكا هم همين و همه قدرتها هم همين و اين ممكن است كه در شما هم پيدا بشود، در ما هم پيدا بشود. شيطان فقط نمى‌رود سراغ صدام و امريكا و شوروى. او همه جا هست و مظاهر شيطان، كه نفس اماره خود ماست، پيش همه هست. چنانچه يك وقت ديديد كه حب اين را داريد كه به مردم زور بگوييد، حب اين را داريد كه مردم پيش شما خاضع باشند، بدانيد كه از آن حظ شيطانى پيشتان هست. و اين حظ شيطانى است كه پيش قدرتمندها هست و قدرتمندها را آن طور جسور مى‌كند. و همين حظ شيطانى پيش آنهايى كه خاضع در مقابل اين قدرتمندان مى‌شوند،- با اينكه امكانات اينكه در جلوى آنها بايستند، دارند- اين همان حظ شيطانى است. همان است كه شيطان را با آدم درگير كرد و مطرود شد و حرف خدا را نشنيد و امر خدا را نشنيد و اين را نفهميد كه اطاعت امر خدا قضيه سجده بر آدم نيست، سجده بر خداست. مع الأسف، در بين اين، دولتهاى اسلامى- باصطلاح- و سران اين دولتهاى اسلامى به اين امر مبتلا هستند. اگر اين قدم را برداشته بودند كه حب اين رياست را كم كرده بودند يا موفق مى‌شدند زايل مى‌كردند، ممكن نبود كه بدون تفاوت بنشينند و اين طور بار ذلت بكشند.