حالا كه رژيم سلطنتى رفته و از بين رفته است- و قاعده هم اين بود كه از اول وجود پيدا نكند- حالا براى اينكه ما طرز حكومت را تعيين كنيم، محتاج به يك فعاليتهايى است. البته در نظر من- شخص من- اين است كه احتياج به رفراندم هم نيست؛ براى اينكه مردم آراى خودشان را در ايران اعلام كردند؛ با فريادها، با دادها اعلام كردند لكن براى اينكه يك اشكالى [پيش نيايد] مثلًا، اگر يك دولتى اشكالى داشته باشد در اينكه خوب اين ثبت نشده است اين رفراندم، تقاضا نشده است و بايد تقاضا بشود ثبت بشود، شمارش بشود آرا- براى اين، بنا بر اين است كه يك رفراندمى بشود. و چون اين رفراندم يك رفراندم اساسى است كه مقدرات مملكت ما را تعيين مىكند و ما اگر بخواهيم يك حكومت اسلامى، يك جمهورى اسلامى در ايران برقرار كنيم با اين رفراندم بايد بشود.
از اين جهت لازم است كه آقايان، اينهايى كه قدرت بر اين معنا دارند كه تشريف ببرند در بلاد و در محالّى كه آشنا هستند يا غير آشنا، و مسائل را براى آنها بگويند و آنها را روشن كنند و دعوت كنند به اينكه رأى بدهيد به جمهورى اسلامى- اين هم با همين كلمه: نه يك حرف زيادتر و نه يك حرف كمتر- براى اينكه الآن شياطين افتادهاند دنبال اينكه «جمهورىِ» محض، همين جمهورى باشد، «جمهورى دمكراتيك» باشد و از اين حرفها