كسانى كه اندك تفكرى در اوضاع كشورهاى اسلامى بنمايند به وضوح خواهند دانست كه آنچه دو ابرقدرت جهان و قدرتهاى تابع اين قدرتها با هم اتفاق دارند- و هيچ گاه از اين اتفاق دست بردار نيستند- عقب نگه داشتن كشورهاى جهان سوم، خصوصاً كشورهاى پهناور و غنى اسلامى، در ابعاد فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى و سياسى و نظامى است، و تحميل جهات استعمارى در تمامى امور مذكوره بر جهان سوم مىباشد. و براى اين مقصد، كه در نظر آنان بسيار داراى اهميت است، زحمتها متحمل شدند و وقتها و پولهاى بسيارى صرف نمودهاند و مىنمايند. در سابق، سردمداران اين توطئهها بريتانيا و فرانسه بودند؛ و پس از آن، امريكا و شوروى. اينان براى مقاصد شوم خود كودتاها به راه انداختند و رژيمهايى را برچيده، و رژيمهاى وابسته به خود را به روى كار آوردند. و بعيد به نظر مىرسد كه اين دو ابرقدرت درصدد براندازى رقيب باشند، چه كه از آن مأيوسند. اختلاف بر سر تقسيم طعمهها و كشورهاى جهان سوم است و براى به دست آوردن سلطه استعمارى نو. بهترين راه را در حمله به فرهنگهاى ملتها دانسته و دانشگاهها را به خدمت گرفتند. و با به دست آوردن اين مراكز، از رهاوردهاى آنها مجلسهاى فرمايشى ساخته و حكومتهاى دلخواه به دست آوردند، و نظامها را سر تا قدم غربى يا شرقى كردند. و آنان كه در اين كشمكشها از همه بيشتر صدمه ديدند و رنج كشيدند كشورهاى اسلامى بوده و هستند.