من گاهی وقتی اینها را، این اجتماعاتشان، و این تعهدشان را [که] میبینم، برای خودم حقارت قائل میشوم؛ اگر این پاسداری است که در کنار سنگر نماز شب میخواند و جانش را در محل خطر قرار میدهد، اگر این سربازی است که در جبهه جان خودش را در خطر میبیند و نماز شبش را میخواند و وصیت مینویسد -آن طور وصیتها- اگر اینها مسلمان هستند، خوب، من چه میگویم؟ تکلیف ملت هم این است که با تمام این چیزهایی که برای حفظ اسلام مشغول هستند، ارتش و سپاه و همه این قوای مسلح که در جبههها مشغول فعالیت هستند، با آن هوای گرم و آن ناگواریها، اینها [را] کمک کنند، همه پشتیبان باشند و اظهار کنند پشتیبانی خودشان را به اینها، روح بدهند به اینها.