اشكال حالا اين است كه هر طايفهاى گمان مىكنند كه همانها محروم بودند و از همه آثار تمدن بىبهره، در صورتى كه مسأله اختصاص به عشاير شما ندارد؛ اين مسأله عمومى است كه در همه ايران هست. اين طور نيست كه فقط شما محروم هستيد از اين مدرسه و راه و ساير جهاتى كه مربوط به زندگى است. همين تهران، كه مركز است، شايد آن طورى كه به من صورت دادهاند- قريب سى تا محله است كه اينها از همه چيزهايى كه براى زندگى يك فرد لازم هست محرومند. آب ندارند، برق ندارند، بهدارى ندارند. تهران، نه اينكه اطراف تهران، خود شهر، خود شهر تهران از اين زاغهنشينها و چادرنشينها و كپرنشينها. چادرنشينها تقريباً از قرارى كه گفته مىشود حدود قريب سى محله از اينها مركب هست، كه در اثر به اصطلاح «اصلاحات ارضى» اينها كوچ كردهاند و آمدهاند در اطراف شهر، در خود شهر، در اطراف شهر، چادر زدهاند و يك جايى كندهاند و آنجاها يك زندگى مىكنند كه زندگى آنها بسيار بدتر از زندگى عشاير است. خيال نكنيد كه جاهاى ديگر در رفاه هستند و شما نه.