من گاهی وقتی اینها را، این اجتماعاتشان، و این تعهدشان را [که] میبینم، برای خودم حقارت قائل میشوم؛ اگر این پاسداری است که در کنار سنگر نماز شب میخواند و جانش را در محل خطر قرار میدهد، اگر این سربازی است که در جبهه جان خودش را در خطر میبیند و نماز شبش را میخواند و وصیت مینویسد- آن طور وصیتها- اگر اینها مسلمان هستند، خوب، من چه میگویم؟