این طور نیست که من خیال کنم یا شما خیال کنید که خوب، من معصیت کارم و بینی و بین الله مثلًا چه. نه مساله این نیست. مساله مکتب است؛ مساله اسلام است. الآن ما در یک وقتی واقع شدیم که حیثیت اسلام دست ماهاست.
اگر ما در رژیم سابق یک اشتباه و خطایی میکردیم، پای اسلام حساب نمیشد. یک رژیم طاغوتی بود. نمیگفتند که دولت اسلامی کذا. میگفتند در دولت طاغوت این [جریان] واقع شده است. دشمنان هم نمیگفتند دولت اسلامی، در اسلام، این است. دوستها هم نمیگفتند. امروز که اسلام است، امروز که دولت اسلامی است، مملکت رژیمش جمهوری اسلامی است، شماها پاسدار اسلام، همه ما ان شاء الله پاسدار اسلام هستیم، اگر چنانچه حالا یک خطایی واقع بشود، فرم این خطا با خطای سابق فرق دارد. برداشت دشمنهای ما در این جمهوری اسلامی با برداشتشان در رژیم طاغوتی فرق دارد: پای اسلام حساب میشود و این یک مسئولیت بزرگی است به عهده ما. مسئولیت بسیار بزرگی است به عهده این آقا، که سرپرست پاسداران هست، این مسئولیت بزرگی است به عهده هر یک شما. که یک عدهای در تحت نظارت شما هست. مسئولیتی است برای خود آن افرادی که پاسدار هستند. همه در این مساله مشترک هستیم که مسئولیت داریم. من یک جور مسئولیت دارم؛ آقا یک جور مسئولیت دارد؛ شما آقایان یک جور مسئولیت دارید؛ قشرهای ملت، پاسدارهای دیگر، قشرهای دیگر، همه مسئولیت داریم. برای اینکه امروز خطای ما، خصوصاً خطای قشر روحانی و قشر پاسبان، قشر پاسدارهای اسلام، اینها پای اسلام حساب میشود. یعنی دشمنهای ما میآیند ثبتش میکنند به اسم اسلام؛ و در خارج و داخل، در خارج با صراحت، در داخل با اشاره، منعکس میکنند که جمهوری اسلامی همین است.