این مَثَل را برایتان عرض کنم؛ این بختیاریها، که آن وقت خیلی هم قدرتمند بودند، اینها دو طایفه بودند، من میدانستم این را، یک طایفه ایلخانی بودند و یک جمعیتی داشتند، یک طایفه هم حاجی ایلخانیها بودند و آنها هم یک جمعیتی داشتند. اینها هم
غالباً با هم بد بودند؛ مخالف بودند. من شنیدهام که اگر یک دشمنی برای یکی از اینها پیدا میشد، این دو جنبه [و] جهت مخالف با هم مجتمع میشدند، این دشمنها را بیرون میکردند. بعد که آن بیرون میرفت، بر میگشتند به حال اختلاف خودشان.
یک مساله عقلایی است که شما وقتی که همهتان مسلمان هستید، همهتان بنا دارید که این نهضت ان شاء الله اسلامی پیش برود، اکثریت با شماست، یعنی یک اکثریت قاطع با شماست، لکن اختلافات اسباب این نشود که حتی اختلاف با هم داشته باشید در مقابل آنها، اگر متحد در مقابل آن تیپی که دشمن اصل انقلاب و دشمن اصل اسلام است، در مقابل آنها مجتمع باشید، آنها هیچ کاری از آنها دیگر بر نمیآید. ولی مهم این است که با هم اجتماع داشته باشید،