ببينيم كه اين جنگهاى متعددى كه در اسلام واقع شده و زمان رسول اكرم بود- حالا بعد از زمان رسول اكرم باز حرف ديگر است- زمان خود پيغمبر اسلام بوده است كه متن اسلام است، ديگر هيچ حاشيه نيست، از متن اسلام است، قرآن است و آنكه قرآن را آورده است براى مردم، آنى كه اينها مىگويند دين را قدرتمندها درست كردند كه اين ضعفا و فقرا را منافعشان را استثمار كنند و استعمار كنند، ببينيم كه آيا اين جنگها، جنگ اين طور بوده است كه پيغمبر اكرم همدست شده است با قدرتمندها و حمله كرده به فقرا؟! يا با فقرا ساخته و حمله كرده به قدرتمندها؟ هر كس همان ظواهر اول تاريخ را ببيند، مىبيند اين طورى بوده كه پيغمبر يك دسته فقير دورش جمع بودهاند، يك دسته بودهاند كه هيچ جا نداشتند جز «صُفه»؛ «اصحاب صفه»؛ يعنى يك جايى كه- توى اين حياط يك جايى شما فرض كنيد كه يك جايى اسمش [را] به آن «صفه» مىگفتند؛ اينها آن قدر بىجا بودند كه اصحابْ صفهاى داشتند و اصحابِ پيغمبر بودند آنجا مىخوابيدند، اين قدر بىچيز بودند؛ چيز نداشتند اينها، فقرا بودند؛ اينها بودند كه در جنگها يك خرما را- در تاريخ است اينها- يك دانه خرما را اين مىگذاشت دهانش كه يك خردهاى چيز پيدا كند، در مىآورد مىداد به آن، آن هم مىگذاشت دهانش بعد در مىآورد مىداد به آن؛ جنگ هم بود؛ دارايى شان اين بود! آنى كه اطراف پيغمبر جمع شده بودند گداها بودند. خوب، فقرا و گداها جمع شدند دور پيغمبر. همين فقرا و گداها با تعليم قرآن در زمان خود رسول اكرم حجاز را فتح كردند! آنهايى كه هيچى بودند. يعنى پيغمبر نتوانست مكه بماند و شب- نصف شبى- فرار كرد از مكه به مدينه- بعد از اينكه روابطش را با مَدنيها و بعضى از مَدنيها درست كرده بود فرار كرد از آنجا به مدينه نصف شب- و نمىتوانست در آنجا هيچ كارى انجام بدهد. وقتى هم آمد مدينه، وارد شد به يك عدهاى كه همين طور كه عرض كردم اينها از فقرا بودند؛ نه اينكه اينها از اغنيا و ثروتمندها بودند و پيغمبر با ثروتمندها بست و بند كرد كه فقرا را مثلًا خاموش كند؟!