آنهایی که بدبیناند، نشستهاند آنجا و هی روی آن نقطههای ضعف دست میگذارند، انگشت میگذارند چقدر کشته شده، چقدر نمیدانم مریضخانه [پر] شده، چقدر معلول شدهاند. ما همه این را میدانیم [که] چقدر از ما کشته شده، چقدر معلول داریم، چقدر مستمند داریم، لکن آن طرفش را ملاحظه نمیکنند که ما چی دریافت کردیم در مقابل اینها. خوب اشکال به اینکه ما جنگ کردیم و معلول داریم؛ ما که ابتدای به جنگ نکردیم، دیگران ابتدا کردند.
اگر آقایان توقع دارند که خوب شما چرا با امریکا در افتادید که این جنگها واقع بشود و این بساط بشود، ما میدانیم که در افتادن با امریکا و همه قدرتها این توابع را دارد، لکن این اشکالی است که ما باید، این آقایان باید به خود پیغمبر بکنند که چرا با «ابو سفیان» ها درافتادی تا عمویت را بکشند؟ تا آن افراد به آن بزرگی را بکشند؟ خوب، تو هم تسلیم میشدی تا آنها [کشته نشوند] گوشه خانهات مینشستی! به امیر المومنین هم این اشکال وارد است. اشکالی که آقایان میکنند اگر وارد باشد به ما، به او هم وارد است؛ خوب، شما چرا با معاویه مخالفت کردی؟ خوب، همه گفتند معاویه را بگذارد در حکومت شام باقی باشد و از او عفو بشود و چرا گفتی که من یک ساعت ظالم را نمیگذارم سر جای خودش بنشیند؟ خوب، اسباب این شد که اشخاص بزرگ را، مثل «عمار» را اینها و چندین هزار جمعیت را به کشتن دادی! این منطق اگر درست باشد، به حضرت سید الشهدا- سلام الله علیه- هم وارد است. همان طوری که آن وقت به او اشکال میکردند؛ خوب، شما در مدینه آسوده نشسته بودی، چرا پا شدی، راه افتادی با این جمعیت کم در مقابل یک حکومت جبار؟! خوب اگر بنا باشد که همه انبیا در تاریخ اشتباه کردهاند به منطق این آقایان، همه باید با قلدرها بسازند، ما هم اشتباهی که انبیا کردهاند اعتراف به آن میکنیم که ما هم مثل انبیا اشتباه کردیم!