اسلام در معرض خطر است، ما باز کنار بنشینیم و بگوییم که ما چکار به این کارها داریم، ما چه بکنیم، متاثریم از اینکه جوانهای ما چه میشوند، ما هم متاثریم. حضرت امیر هم متاثر بوده از اینکه جوانها چه میشدند، اما مینشسته خانه و بگویند من متاثرم؟! یا میرفتند جنگ و خودشان جنگ میکردند و در عین حال هم برای آنهایی که شهید شده بودند متاثر بودند. ما هی کنار بنشینیم و هی بگوییم که ما میخواهیم چه بکنیم، چه، فلان، از این حرفهایی که خودشان میزنند... .
آن وقت هم سه تا جنگی که شد، سه تا جنگ با کسانی بود که اظهار اسلام میکردند، کسانی بودند که میگفتند فریاد میزدند ما مسلمانیم. جنگها با مسلمانها بود.حالا شما میگویید مسلمان با مسلمان مگر جنگ؟ پس شما اعتراض به حضرت امیر هم دارید، برای اینکه جنگ حضرت امیر سه تا جنگشان هر سه با مسلمانها بود.
مسلمانی که میخواهد اسلام را از بین ببرد از کافر هم بدتر است. مسلمانی که با اسم اسلام میخواهد که حیثیت اسلام را از بین ببرد، این لازمتر است معارضه با او، تا با کسانی که مسلمان نیستند. شما نشستید میگویید ما مسلمان با مسلمان! اولًا اینکه این حزب بعث عقیدهاش اصل این است که قضیه اسلام تو کار نیست. آنهایی هم که دنبال او میآیند بسیاریشان همیناند. یک عدهای هم که- فرضاً- آنها بیایند لکن میآیند برای این که کشور اسلامی را از بین ببرند و سیلی در صورت اسلام بزنند. امروز به همه ما واجب است که دفاع کنیم. هر کس میتواند جبهه باید برود، هر که نمیتواند در پشت جبهه کمک بکند. آنهایی که مینشینند و هی صحبت میکنند که بیایید چه بکنیم، بیایید چه بکنیم، اینها از اسلام بیاطلاعاند، نمیدانند قضیه اسلام چی هست.