ما اگر خودمان یک امر ناقص هم داشته باشیم، بهتر از این است که [پیش] دشمنمان دست دراز کنیم و یک امر کامل از آنها بگیریم. من متاسفم از اینکه ما پیش دشمنهامان باید برویم و اظهار احتیاج بکنیم. اگر باز احتیاج ما به یک ممالکی بود که دوست بودند با ما، خوب، روابط دوستانه بود. اما ممالکی که امروز ملاحظه میکنید، بختیار- دشمن ایران- را به فرانسه بردند و زیر پرچم خودشان حفظش کردند. و در حمایت پلیس آنجا حفظ میشود؛ و بر ضد ایران مقاله مینویسد و حرف میزند و اجتماعات درست میکنند. اگر جوانهای ما بخواهند یک چیزی بگویند، پلیس آنجا جلوشان را میگیرد. آن دشمن شماره یکِ «۲» ما را بردند در امریکا، به اسم اینکه معالجه کنند- حالا یا معالجه میخواهند بکنند یا به اسم معالجه- بردند برای اینکه توطئه کنند. ما باز دستمان را دراز کنیم پیش امریکا بگوییم گندم بِده، یا پیش انگلستان بگوییم چه بِده؟ من متاسفم واقعاً! و همه متاسفیم که ما باید احتیاج داشته باشیم به دشمنهای خودمان.