این مرده دیگر از بین رفته است، دیگر شما خیال نکنید، اینها دست و پایی است که در حال احتضار دارد میزند.
این قدرتمندها آن آخر عمرشان این طور جنون پیدا میکنند. اینهایی که در حالی که قدرت دارند آن شارت و شورت را میکنند، وقتی شکست میخورند بسیار هم ضعیف میشوند. این ضعف روحی است که انسان به یک طایفهای که هیچ کاری به او ندارند، توی خانههایشان نشستهاند، یک بچه کوچکی که کاری به او ندارد، این ضعف انسانیت و ضعف قدرت است که به او بپرد برای اینکه، در جبهه- او را- سیلی به او زدهاند. این آن مایه آخرش را هم که عبارت از آن گردانهایی بوده است که برای حفظ او بوده فرستاده به جبهه، و اینجا هم بسیاری از آنها را به درک فرستادهاند. خوب، این صدمه میبیند، صدمه روحی میبیند، عقل هم که ندارد که حساب بکند که خوب ما در جبهه مغلوب شدهایم باید در جبهه کاری بکنیم، آنجا که نمیتواند کاری بکند، به بهبهان و- نمیدانم- مسجد سلیمان و جاهای دیگر هم تعدی میکند. اینها به واسطه ضعف روح است، و همه اینها برای این است که ایمان در کار نیست.