صدام را ملاحظه میکنید که در طول این مدت با این ملت چه کرده است و با اسلام چه کرده است و با ملت عراق چه کرده است و از آن طرف مشاهده میکنید که او صلح دوست خودش را حساب میکند، و رسانههای گروهی هم هرجا هستند او را به همین عنوان معرفی میکنند. ...فرانسه هم خودش را یک کشور متمدن و آزادیخواه و نمیدانم این چیزها معرفی میکند- مردم شاید باشند- لکن او هم اسلحه میفرستد، طیارههای زننده میفرستد، کوبنده میفرستد، برای اینکه نگذارد ایران غلبه پیدا کند. من عقیدهام این است که اگر در فرانسه پیش این بزرگان فرانسه- که دارند به اصطلاح اینها را میفرستند- اگر عقل پیدا بشود، این را بفرستند برای صدام، برای اینکه او با بیعقلیاش خودش را به اینجا رسانده، چنانچه آن عقل داشت که از اول گول امریکا را نمیخورد، که بگوید تو برو چند روز دیگر تمام میشود قضیه، خوب این آمد دید که نشد و تا حالا هم نشده است، و همین دوسه روز هم که دیدید که ریختند و جوانهای ما در خود عراق جلو رفتند و حالا هم دارند جلو میروند. خوب، با این همه تجربه، مگر آن مقدار از میراژهایی که فرستاد- شصت تا مثل اینکه میگویند فرستاد- کاری از او آمد؟ این سلاحها باید دست کسی باشد که آدم داشته باشد. کسی که ندارد کسی را که بتواند این سلاحها را به کار ببندد، کسی که چند تا از این پاسدارهای عزیز وقتی که به یک فوجی از آنها حمله میکند فرار میکنند، آنها نمیتوانند این کارها را انجام بدهند. بله، اینها در شهر خودشان نشستهاند و در مرز خودشان نشستهاند و با آن توپهای دور برد میزنند به آبادان هر روز یا میزنند به جاهای دیگر. این وضع دنیاست که ما در آن گرفتار هستیم، که همه با این کمک میکنند در عین حالی که میبینند که از این کاری بر نمیآید. مگر آن چیزهایی که روسیه به صدام داده کمتر از اینهایی است که فرانسه داده؟ خوب، آنها هم دستش بود و نتوانست کاری بکند، البته خرابکاری کرد، اما پیشروی نکرد، شکست خورد در همه جا.