خیال نکنند این آقایانی که چهار روز رفتند به- نمیدانم- خارج، و معلوم هم نیست که درس خوانده باشند، رشد مال آنهاست.
و این ملت ما با آن صراحت ذاتی خودشان، با آن روشنی فکر خودشان، با آنکه وابسته نشده این افکارشان به افکار غیر و غرب، با همان تِزْ، با همان وضع، دارند پیش میروند و فکر میکنند؛ و با همان وضع وکیل تعیین میکنند، و با همان وضع رئیس جمهور تعیین میکنند، و با همان وضع باز وکلای دار الشورا تعیین میکنند. حالا این نویسندهها هر چه دلشان بخواهند بگویند. دیگر جای اینها نیست توی این مملکت، مگر خودشان را اصلاح کنند. اگر اینها هم برگردند، پیوند پیدا کنند به همین توده مردم، به همین توده زحمتکش و به همین توده بازاری و فرهنگی و- عرض بکنم که- جاهای دیگری، و دبستانی و بعد دبیرستانی و فرهنگستانی و همه اینها و این چیزها، اگر اتصال به اینها پیدا بکنند، آنها هم مثل سایر برادرها به حسب مقاماتی که دارند از این فرهنگ استفاده میکنند و از این مملکت استفاده میکنند، و برادر با هم هستند. اما اگر هِی بگویند ملت ما حالا نمیشود، حالا نرسیدهاند به آنجایی که آزاد بشوند، حال نرسیدهاند به آنجایی که مثلًا وکیل تعیین بکنند، اینها محتاج به قَیِّماند، این همان حرفی است که امریکا از خدا میخواهد که نویسندههای ما بگویند مملکت ما احتیاج به قَیِّم دارد! قَیِّمشان چه کسی باید باشد؟ مستشارهای امریکایی؟! نمیفهمند اینها که دارند چه میکنند. توهین میکنند، اهانت میکنند، به یک ملت رشیدی که با رشد خودش کارها را به اینجا رسانده، و به آخر هم میرساند. اینها باز ادراک نکردهاند که این ملت چی هست و چه کاره است.