من در اين آخر كه از تهران مىخواستم بيرون بيايم، دستور دادم كه تمام املاك و دارايى سلسله منحوس پهلوى و تمام دارايى آن اشخاصى كه وابسته به او بودند و اين ملت را چاپيدند مصادره بشود. براى طبقه ضعيف مسكن ساخته بشود. [در] سرتاسر ايران براى ضعفا مسكن مىسازيم. همين دارايى شاه سابق و خواهر و برادرش براى يك مملكت، براى آباد كردن يك مملكت كافى است. ما عمل مىكنيم، حرف نمىزنيم. تمام كميتههايى كه در تمام اطراف ايران هست موظفند كه آنچه به دست آمد از مخازن ايران، هر چه كه اينها بردند و مخفى كردند و اتباع آنها بردند و مخفى كردند، آنها را كه به دست آمده است به بانكى كه شمارهاش را بعد تعيين مىكنند تحويل بدهند كه براى كارگرها، براى مستضعفين، براى بينوايان، هم خانه بسازند هم زندگى آنها را مرفه كنند.ما علاوه بر اينكه زندگى مادى شما را مىخواهيم مرفه بشود، زندگى معنوى شما را هم مىخواهيم مرفه باشد. شما به معنويات احتياج داريد. معنويات ما را بردند اينها. دلخوش نباشيد كه مسكن فقط مىسازيم، آب و برق را مجانى مىكنيم براى طبقه مستمند، اتوبوس را مجانى مىكنيم براى طبقه مستمند، دلخوش به اين مقدار نباشيد. معنويات شما را، روحيات شما را عظمت مىدهيم؛ شما را به مقام انسانيت مىرسانيم. اينها شما را منحط كردند؛ اين قدر دنيا را پيش شما جلوه دادند كه خيال كرديد همه چيز اين است. ما، هم دنيا را آباد مىكنيم و هم آخرت را. يكى از امورى كه بايد بشود همين معناست كه خواهد شد. اين دارايى از غنايم اسلام است و مال ملت است و مستضعفين. و من امر كردهام به مستضعفين بدهند، و خواهند داد. و پس از اين هم تخفيفهاى ديگر در امور خواهد حاصل شد؛ لكن يك قدرى بايد تحمل كنيد. به اين نغمههاى باطل گوش نكنيد؛ آنها حرف مىزنند ما عمل مىكنيم. آنها شما را مىخواهند دلسرد كنند از اسلام؛ اسلام پشتيبان شماست.