ناممکن بودن صلح با صدام

سخنرانی در جمع اعضای هیات دولت و نمایندگان مجلس (توجه به معیارهای الهی)
ساعت ۱۰ صبح ۶ آبان ۱۳۵۹/ ۱۸ ذی الحجه ۱۴۰۰
صلح تحمیلی و حقیقی,
ناممکن بودن صلح با صدام

مسئله ما مسئله مکتبی است. مسئله دلخواهی نیست. ما سر اسلام دعوا داریم. ما می‌گوییم که یک نفر آدمی که اسلام را اصلش مخالف با حزب خودش می‌داند، اسلامش اسلام عفلقی است که از اسلام کارتری هم بدتر است. یک نفر آدم و حزبی که اسلام را مخالف همه چیز خودش می‌داند، و با تمام قوا اگر دستش برسد می‌کوبد اسلام را، ما با او می‌توانیم مصالحه کنیم؟ یعنی اسلام را ما فدا کنیم؟ مگر اسلام زمین است؟ مگر اسلام آسمان است؟ ... ماها چکاره‌ایم که برویم بنشینیم با اینها صلح کنیم. این دنیایی که هی فریاد می‌زنند به اینکه‌ بیایید با ما مصالحه کنید و به اسلام برگردید، اینها اسلام را مثل اینکه نشناختند.
بعضی از این آخوندهای درباری که ما را نصیحت می‌کنند که بیایید به اسلام برگردید. اینها اسلام را نمی‌دانند چه است. اینها اسلام را جز خوردن چیزی نمی‌دانند.
همان مسائل حیوانی. اگر اینها اسلام را می‌دانستند، اینها که می‌دانند که مردک، این حزب عفلقی مسلمان نیست، و هجوم کرده به یک مملکت اسلامی، تکلیف آن کسی که هجوم می‌کند به مملکت اسلامی، تکلیف همه مسلمین است که به او هجوم کنند. تازه آن آخوند درباری می‌گوید که بیایید با هم به اسلام برگردید!! آخر تو بیا به اسلام برگرد. تو بیا بفهم اسلام چه است.