سبب صلح طلبی استکبار جهانی صدام

پیام به مسلمانان ایران و جهان و زائران بیت اللَّه الحرام (برائت از مشرکان)
۶ مرداد ۱۳۶۶/ ۱ ذی الحجه ۱۴۰۷
صلح تحمیلی و حقیقی,
سبب صلح طلبی استکبار جهانی صدام

هم اکنون که به مرز پیروزی مطلق رسیده‏‌ایم و قدمهای آخرمان را برمی‏‌داریم، صدای ناآشنای صلح طلبی آن هم از کام ستمگران و جنگ‏‌افروزان به گوش‏ می‏‌رسد و در جهان غوغا به راه انداخته و عزا و ماتم صلح‌طلبی برپا نموده است و مدافع آزادی و امنیت انسان‌ها شده و برای خون جوانان و سرمایه‏‌های مادی و معنوی در کشور ایران و عراق مرثیه سرایی می‏‌کند. راستی چه شده است استکبار جهانی و در راس آن امریکا این قدر طرفدار ملتها شده است و جنگ‌‏افروزان و آتش بیاران معرکه‏‌ها و جلادان قرن به شرف انسانیت و همزیستی مسالمت‏‌آمیز اعتقاد پیدا کرده‏‌اند و از عطش سیراب ناشدنی و خصلت خونخواری خود که طبیعت فرهنگ سرمایه داری و کمونیسم است، منصرف شده‏‌اند و شمشیرها و خنجرها و قداره‏های فرو رفته در قلب و جگر ملتها را به غلاف کشیده‏‌اند! آیا این حقیقت است یا فریب و آیا این همان جلوه‏‌های دیگر شبیخون‌ها و بی‏‌انصافی‌هایی نیست که روزی سکوت را مصلحت خویش می‏‌دید و امروز صلح طلبی را؟ آیا براستی از این طریق جهانخواران نمی‌‏خواهند از ضربه آخر ما جلوگیری کنند و برای حفظ منافع خویش سیاست جنگ و صلح جهانی را به تصمیمات و فکرهای پوسیده و شیطانی خود گره بزنند و عملًا جان و مال و مملکت و امنیت ملل عالم را به قبضه قدرت خود درآورند که به طور قطع و یقین، علت و فلسفه سماجت و اصرار جهانخواران در تحمیل صلح بر ملت ایران، نشات گرفته از همین تفکر است. و از همه اینها که بگذریم این مساله که چه کسی خواهان صلح واقعی است و چه کسی جنگ طلب است خود اولِ بحث ما است.
آیا واقعاً صدام از گذشته‏‌ها و کرده‏‌ها و تجاوزات و ظلم‌ها و ستم‌های خود پشیمان شده است و اظهار ندامت می‏کند و از خیانتی که به ملتها و کشورهای اسلامی و در جهت تضعیف بنیه دفاعی ملل اسلامی نموده است عذر تقصیر می‏خواهد؟ آیا صلح طلبی صدام از روی دلسوزی و تنبه و آگاهی او است و اصلًا با این همه جنایت و غارتگری‌ها، برای صدام وجدان و شعور و عاطفه‏‌ای می‏توان تصور کرد، یا اینکه این افعی زخم خورده به خاطر استیصال و درماندگی خود به طناب صلح طلبی چسبیده است؟