اگر بنا باشد که یک کسی بیاید، هر چه جرم دارد بکند و هر چه دستش میرسد جنایت وارد کند و بعد بگوید که خوب، حالا دیگر صلح میکنیم، من میروم بیرون؛ بسیار خوب، صلح میکنیم! خوب، این جنایتی که کردی چرا؟ اگر ما این مطلب را اغماض کنیم، نه از باب این است که یک مساله- مثلًا- مادی را اغماض کردهایم، یک مساله معنوی را ما اغماض کردهایم؛ یعنی، یک ستمگر و یک گروه ظالم را ما تشویق کردهایم به اینکه باز [ظلم] بکنید. فردا هم باز دوباره برگردند و همین بساط را در آورند، بعد هم بگویند که آقا، بسیار خوب، باز صلح میکنیم! هی خلاف کنند و هی بگویند صلح میکنیم! این باید جلویش گرفته بشود. در دنیا باید این طور تعدیاتی که واقع میشود جلویش گرفته بشود. یکی از مواردی که باید، جهتی که باید به او جلوگیری بشود این است که همه خسارتهایی که وارد شده باید بدهید. الآن میگویید که ما- دروغی هم میگویند البته- که ما بیرون میرویم و قبول میکنیم فلان، خوب، بسیار خوب، الآن بروند بیرون، و همین حالا کارشناسها هم بیایند و جریمههای اینها را ارزیابی کنند که چقدر بوده. یک گروه دیگر هم بیایند و ارزیابی کنند که کی مجرم است. ما اگر مجرم را امروز رهایش کنیم؛ امروزی که ما قدرت داریم، [جسور میشود.] ما آن روزی هم که صدام آن کوس کذا را میزد، مسائلمان همین بود، امروز هم که قدرت دست ماست و صدامی تو کار نیست، امروز هم همان حرفها را ما میزنیم و آن حرف این است که مجرم باید معلوم بشود کی است. اگر ما مجرم هستیم، دنیا به ما هر چه میخواهد، بگوید و اگر آنها مجرم هستند، باید همان طور حکومت بشود، بطور عدالت حکومت بشود. ما عدالت را میخواهیم.