تشابه صدام با معاویه در ادعای صلح

سخنرانی در جمع مسئولان نظام به مناسبت عید غدیر (پیام غدیر)
صبح ۲ شهریور ۱۳۶۵/ ۱۸ ذی الحجه ۱۴۰۶
صلح تحمیلی و حقیقی,
تشابه صدام با معاویه در ادعای صلح

ما الآن مبتلای به جنگیم. یک دسته‌ای در همین قضیه هم دارند اشکالتراشی می‌کنند، نه یک اشخاصی باشند که حالا تاثیری داشته باشند، اما هستند. هستند اشخاصی که می‌گویند که بیایید صلح بکنیم، بیایید یک سازشی بکنیم. ما از تاریخ باید این امور را یاد بگیریم؛ به حضرت امیر تحمیل کردند، مقدسین تحمیل کردند، آنهایی که جبهه‌شان داغ داشت و اضر  مردم‌اند بر مسلمین، آنها تحمیل کردند به حضرت امیر حکمیت را و تحمیل کردند آنکه حَکَم باید بشود، بعد که حضرت امیر با فشار اینها نتوانست، می‌خواستند بکشندش اگر نکند؛ برای اینکه آنها [پیشنهاد] کرده بودند که چه باید چه بشود؛ «حَکَم قرار بدهید، قرآن است، قرآن است این». این ابتلا را حضرت امیر داشت، الآن نظیر او را ما داریم. اینکه می‌گویند، این ور و آن ور می‌افتند که بگذارید یک حکمیتی پیدا بشود، بیایند حکم، حکم پیدا بشود که کارها را انجام بدهد، تشخیص بدهد که کی چی است، دنیا نمی‌داند که کی متجاوز است؟! ما از آن قضیه باید عبرت بگیریم و زیر بار حکمیت [نرویم‌]. ما در این هفت سالی که بوده است فهمیدیم که این حکمها کی‌ها هستند و اینهایی که می‌خواهند صلح ایجاد کنند کی‌ها هستند. قصه امام حسن و قضیه صلح، این هم صلح تحمیلی بود؛ برای اینکه امام حسن، دوستان خودش، یعنی آن اشخاص خائنی که دور او جمع شده بودند، او را جوری کردند که نتوانست خلافش بکند، صلح کرد؛ صلح تحمیلی بود. این صلحی هم که حالا به ما می‌خواهند بگویند، این‌ است. بعد از اینکه صلح کردند، به حسب روایت، به حسب نقل، معاویه به منبر رفت و گفت که تمام حرفهایی که گفتم، من قرار دادم، زیر پایم؛ مثل پاره کردن این مردیکه آن قراردادها را. آن صلح تحمیلی که در عصر امام حسن واقع شد، آن حکمیت تحمیلی که در زمان امیر المومنین واقع شد و هر دویش به دست اشخاص حیله‌گر درست شد، این ما را هدایت می‌کند به اینکه نه زیر بار صلح تحمیلی برویم و نه زیر بار حکمیت تحمیلی.