کراراً از ایران نظر این جانب را درباره مراسمی که به عنوان «جشنهای سوم و پانزدهم شعبان» برپا میشده خواستهاند؛ مع الاسف رژیم منحط برای مسلمین ایران عیدی نگذاشته است. دست شاه تا مِرفَق «۱» به خون ملت ایران فرو رفته و در حال حاضر ملت عزیز در عزای عزیزان خود نشسته. چگونه ممکن است کسی نظر دهد که جشن بگیرند و شادمانی کنند؟ شادمانی بر روی اجساد به خون خفته فرزندان اسلام؟! شادمانی در برابر افراد شریفی که در سیاهچالهای زندان زیر سخت ترین شکنجههای جهنمی دژخیمان به سر میبرند؟! شادمانی در مقابل تبعیدیانی که بر خلاف تمام موازین انسانی و قانونی از اوطان خود بیرون رانده شدهاند؟!
ما که هنوز مادرهای داغدار جوانانمان سیاهپوشند، ما که هنوز شاهد صدمات جانکاه شاه به اسلام بزرگ و کشور اسلامی هستیم، جشنی نداریم. ما که در هر فرصت مدارس و مساجد و دانشگاههایمان مورد هجوم مامورین شاه است، چطور ممکن است چراغانی کنیم؟! ... اکنون لازم است در این اعیادی که در سلطنت این دودمان ستمگر برای ملت ما عزا شده است بدون هیچ گونه تشریفات که نشانگر عید و شادمانی باشد، در تمام ایران، در مراکز عمومی مثل مساجد بزرگ اجتماعات عظیم بپا کنند و گویندگان شجاع محترم، مصایب وارده بر ملت را به گوش شنوندگان برسانند، و هر چه بیشتر کارهای ضد اسلامی و قانونی رژیم را افشا کنند.