مفهوم صلح شرافتمندانه

سخنرانی در جمع دانشجویان دانشکده افسری ارتش (ادعای صلح طلبی صدام)
صبح ۱۱ مهر ۱۳۶۱/ ۱۵ ذی الحجه ۱۴۰۲
صلح تحمیلی و حقیقی,
مفهوم صلح شرافتمندانه

ما از روز اوّلی که به ما هجوم شده است و ما به دفاع برخاسته‌ایم، یک افرادی در مملکت ما زمامدار بودند که‌ اینها همه صلح را می‌خواستند، لکن نه صلح صدامی را صلح انسانی را، صلح الهی را. اینها می‌خواستند که وقتی که با یک کشوری صلح کنند، همان طوری که با اهالی آن کشور اینها برادر هستند با آن دولت و آن کشور هم برادر باشند. لکن با کی ما برادر باشیم؟ با کسی که آن هم در هجومش و آن همه جنایاتش می‌گوید من صلح طلبم؟!  ...ما باز هم تکرار می‌کنیم این معنا را که ما یک مردمی هستیم که برای خاطر اسلام دفاع داریم می‌کنیم؛ هجوم به ما شده است و هجوم را دفاع می‌کنیم و از اول هم همین بود، لکن در عین حال از اول هم صلح طلب بودیم- و صلح یکی از اموری است که ما به تبع اسلام قبول کردیم، صلح اسلامی، صلحی که برادر می‌شوند بعد از صلح- و ما طالب این صلح هستیم. ...تمام هیاتهایی که اینجا آمدند از اول و بعدهم شاید بیایند، می‌بینند که ما یک صحبت فقط داریم: ما صلح را قبول داریم، ما صلح را استقبال می‌کنیم، لکن یک صلح شرافتمندانه اسلامی؛ صلحی که باید بفهمند که متجاوز چه کرده است، صلحی که باید خسارات این کشور جبران بشود، نه صلحی که از آن طرف بگوید: صلح، از آن طرف بفرستد و توپها را ببندد به مردم بی‌گناه بی‌چاره.