من امیدوارم که جوانهای ما، اساتید ما، اساتید دانشگاه ما، همه نویسندگان ما، روشنفکرهای ما همه بیدار بشوند، متوجه بشوند که غفلتها شده است. تا حالا اغفالمان کردند، مغزهای ما را عوض کردند. باید همه دست به هم بدهیم، نویسنده کمک کند به این نهضت، گوینده کمک کند به این نهضت، روزنامهها کمک کنند به این نهضت. نه اینکه روزنامهها را آدم ببیند- بعضی روزنامهها را گاهی من میبینم، غیر این معروفها- بعضی از آنها را میبینم سر تا ته آن چیزهایی است که به حال این ملت مُضّر است. در بین همین روزنامهها هم باز پیدا میشود، البته یک دستهای هستند نمیخواهند، [اما] یک دستهای منافعشان را به این دیدند که غربیها در اینجا حکومت بکنند؛ یا امثال این خائنها بیایند سر کار، آنها نمیخواهند. اما آنهایی که این طور نیستند، آن دسته از نویسندهها، از روشنفکرها، از اساتید دانشگاه، از معلّمین، از سایرین که این طور نیستند، و جوانها- که باز این طور بلااشکال نیستند، برای اینکه آنها در رژیم سابق کاری نداشتند تا آن طور بشوند- باید فکر این معنا باشند که ما خودمان انسانیم؛ ما خودمان فرهنگ داریم؛ ما خودمان میتوانیم تربیت و تعلیم کنیم؛ و میتوانیم کار انجام بدهیم و مشغول بشویم. حالا اول وقت است، اولی است که دست این جنایتکارها کوتاه شده است از مملکت ما. آنها هم که ما را میچاپیدند آنها هم حالا دستشان کوتاه شده. ما به فکر این باشیم که خودمان را درست بکنیم. اول مطلب این است که این جوانهای ما درست بشوند. این جوانهایی که در آتیه باید این مملکت را حفظ کنند، این مملکت را اداره بکنند، اینها باید درست تربیت بشوند و اصلاح بشوند.