آنهایی هم، بیچارههایی هم که مبتلای به این مرض هستند و قلمها را دستشان میگیرند و هِی مینویسند، هِی مینویسند، هِی مینویسند، اینها هم مریض شدهاند از بس که به آنها تزریق شده است!
از بچگی رفتند به خارج، آنجا و در آن محیط بزرگ شدند؛ نه آن محیطی که آنها هستند یک محیطی باشد که برای ما تهیه شده است. بدبختی این است که ما در خارج هم که میرویم، در یک محیطی که آنها تربیت میشوند آن طور نیست برای ما. حتی آن دیپلمهایی که به ما میدهند، غیر از آنی است که به آنها میدهند. آن درسی که به ما میدهند فرق دارد با آنکه برای خودشان میدهند. درسی که به ما میدهند درس استعماری است،...اینها حالا آمدند اینجا نشستند و توی اتاقهایشان نشستند، و خوب یک مقالهای خوب باید بنویسند، توی روزنامه هم یک مقالهای را بنویسند، یک اسمی هم پیدا بکنند، هِی از این چیزها برمیدارند مینویسند. از همان حرفهایی که یاد گرفتند و دیکته کردند و به آنها دادند. نمیگذارند که این ملت به حال خودش باشد؛ خودش را پیدا بکند؛ بفهمد که خودش جزو عالم است؛ این طرف دنیا و این شرق هم جزو یک ممالک مترقی بوده است؛ و ما به این حال رساندیم آن را؛ و غربیها ما را به این حال رساندند.