جوانهایی که در عشرتگاهها هستند بیتفاوتند. جوانهایی که مبتلا به مخدِّرات هستند در امور کشوری بیتفاوتاند. جوانهایی که در مراکز فحشا بزرگ میشوند نسبت به مصالح مملکت کار ندارند. این جوانها به مصالح مملکت کار دارند که از این مسائل دورند؛ در تحت تربیت اسلامی هستند. رئیس پاسدارها به من گفت جوانهای ما شب، نماز شب میخوانند و در قنوت فلان دعا، دعای مُفصَّل را میخوانند. اینها میتوانند مملکت نگه دارند. ما میخواهیم مملکت حفظ کنیم. حفظ مملکت به آزادی که شما میگویید نیست. این آزادی مملکت را، بر باد میدهد. این آزادی که شما میخواهید آزادی دیکته شده است؛ برای اینکه مملکت را ببلعند و جوانی ما نداشته باشیم جواب بدهد. چنانچه دیدیم که عمل کردند و چه شد، چه مصیبتهایی به مملکت ما وارد شد؛ برای اینکه جوانهای ما را به فساد کشیده بودند. ما میخواهیم جوانانمان را از چوب وافور رها کنیم، مسلسل دست آنها بدهیم. ما میخواهیم جوانانمان را از وافور رها کنیم، و به میدان جنگ ببریم. شما میخواهید که ما آزاد بگذاریم تا جوانان ما فاسد بشوند، و اربابان شما بهره بردارند...شما میترسید که اگر ما جوانان را مثل هزار و چهار صد سال قبل تربیت کنیم که با جمعیت کم، دو امپراتوری بزرگ را به باد داد. ما مرتجع هستیم؛ شمایی که میخواهید جوانان ما را به تعلیمات غربی بکشید، نه آن تعلیماتی که خودشان دارند، آن تعلیماتی که برای ممالک استعماری دارند، شما روشنفکر هستید! شما که آزادی میخواهید، آزادی همه چیز، آزادی فحشا، همه آزادیها را میخواهید، شما روشنفکر هستید! آزادی که جوانهای ما را فاسد کند، آزادی که راه را برای مستکبرین باز کند، آزادی که ملت ما را تا آخر به بند بکشد. شما این آزادی را میخواهید، و این دیکتهای است که از خارج به شما شده است.
...آن آزادی است که میخواهید جوانهای ما را بیتفاوت بار بیاورید، هر چه هر جا بشود و هر که هر کاری بکند؛ دولتهای بزرگ، تمام منافع ما را ببرند و آنها مشغول عشرت باشند. عشرتخانهها درست کردهاند، بارها درست کردند، سینماها درست کردند، دامنزدند به آن، مخلوط کردند جوانهای زن و مرد را با هم و به فساد کشیدند هر دو را با اسم «آزادی».