فریاد میزنند که اختناق است، اختناق است، آزادی نیست! چه شده است که آزادی نیست؟ نمیگذارند این آخوندها، زنها و مردها را با هم توی دریا بروند بغلطند! این آخوندها نمیگذارند که این جوانهای ما آزاد باشند بروند در مشروبخانهها و در قمارخانهها و در فحشا فرو بروند، آزادی نیست! اینها نمیگذارند که رادیو و تلویزیون ما، زنهای لخت را نشان بدهد و آن وجه وقیح را، فضیح را، قبیح را، و بچهها و جوانهای ما را مشغول کند!
این یک آزادی وارداتی است که از غرب آمده است. «آزادی استعماری» است. یعنی ممالک مستعمره را دیکته کردند به آنهایی که خائن به مملکت هستند به اینکه ترویج این آزادیها را بکنید. آزادند که هروئین بکشند، چه بکنند. آزادند که افیون بکشند، آزادند که به قمارخانهها بروند، آزادند که به عشرتخانهها بروند، آزادند که به سینماها بروند. نتیجه چه؟ نتیجه اینکه این جوانهایی که باید برای یک مملکت و برای سرنوشت یک مملکت فعالیت داشته باشند نسبت به سرنوشت مملکت بیتفاوت باشند.
تمام نظرشان به این است که کی شب بشود ما سینما برویم؛ و کی تابستان بشود ما دریا برویم! همه نظر این است. یک آدم افیونی نمیتواند فکر کند برای یک مملکت. یک آدمی که مغزش به موسیقی عادت کرد نمیتواند برای مملکت مفید باشد.