از امور مهمهای که هست وضع کارگرهاست؛ که من یک صحبت با کارگرها دارم و یک صحبت با دولت. صحبت با کارگرها این است که آنها گمان نکنند که دولت یا ما در فکر آنها نیستیم؛ خیال نکنند که ما الآن میتوانیم- بالفعل، فوراً- یک کاری برای آنها انجام بدهیم و نمیدهیم. این طور نیست. ما برای طبقه کارگر، برای طبقه کشاورز، برای کارمندهای جزء دولت، بیشتر از همه مورد نظر ما اینها هستند و برای آنها فکر میکنیم و عمل میکنیم. چنانچه راجع به مسکنشان مشغول طرحریزی هستند که مسکن درست کنند برای آنهایی که مسکن ندارند. و قضیه حقوقشان ان شاء الله داده میشود لکن یک قدری فرصت لازم است. کارگرها باید یک قدری فرصت بدهند و این طور خیال نکنند که دولت الآن دارای کذا و کذاست و به آنها عنایت ندارد؛ یا در دست ما مثلًا گنجی است که نمیخواهیم بدهیم به آنها! نخیر، دولت هم الآن ندارد و ما هم گنجی نداریم! لکن هم دولت در فکر است و هم ما در فکریم؛ و لکن باید یک قدری تدریج باشد تا امور اقتصادی را بتوانند جریان بیندازند. البته کارگرهایی که کنار هستند، مشغول کار خواهند شد. کارگرهایی که در کار هستند، اگر در مزدشان و اجرتشان حرفی دارند، اصلاح خواهد شد. همه اینها بتدریج باید اصلاح بشود.
و اما راجع به دولت. دولت هم باید راجع به کارگرها بیشتر عنایت داشته باشد و وضع کارگرها را درست در نظر بگیرد.