آقایانِ صاحبِ کارخانهها باید وضعشان را یک قدری از آن رژیم سابق تغییر بدهند؛ برای اینکه در رژیم سابق، که مردم او را رژیم اسلامی نمیدانستند و طاغوتی میدانستند، اگر کاری میشد میگفتند که در رژیم طاغوتی شده است، و اگر یک ناراحتیهایی برای کارگرها پیدا میشد، یا یک تحریکاتی میشد که اینها اعتصاب کنند، شورش کنند، آنها با فشار؛ و اگر- چنانچه- نوبت به روحانیین هم میرسید با موعظه. اما الآن با آن وقت فرق دارد. الآن همه ما این ادعا را داریم که یک مملکت اسلامی است و روی احکام اسلام باید عمل بشود. اگر خدای نخواسته در یک مملکت اسلامی طوری بشود که در کارخانهها و کارگرها به واسطه اینکه درست به آنها رسیدگی نمیشود انفجار حاصل بشود، این انفجار از محیط یک مملکتی است که مدّعی اسلام است؛ نه روحانی میتواند این را خاموشش کند، نه کس دیگر. برای اینکه روحانی آن وقت میتواند [کاری] بکند که بگوید خوب یک اشخاصی غیر اسلامی این کارها را کردهاند؛ اما اگر مملکت اسلامی به اینکه اسلامی است یک طوری بشود که انفجار در کارگرها حاصل بشود، این انفجار دیگر قابل کنترل نیست؛