اینها به اسم «اصلاحات ارضی» زراعت ایران را به باد دادند؛ یعنی دهقان و رعیت بیچاره را بیچاره کردند که دیگر نتوانستند اینها بمانند در مزرعههای خودشان. از آنجا کوچ کردند و آمدند به تهران. و اطراف شهر تهران به وضع بدی زندگی میکنند. به وضع بسیار اسفناکی. الآن عده کثیری زیاد- شاید قریب چهل مورد، چهل محل، شاید این مقدارها که صورتش را به من دادهاند که در نجف این صورت پیش من بود که در کجای شهر فلان عده، در کجای شهر فلان عده، همین طوری در شهرْ متفرق، با کوخهای کوچک، با چادرنشینی، این طوری است. در تهرانِ مرکز این طور هست که با چادرنشینی و کوخنشینی دارند اینها زندگی میکنند! نوشته بود که [اگر] بخواهد یک کوزه آب برای بچههایش بیاورد، باید نمیدانم چند پله، صد پله، چقدر، از آن گودالی که اینها زندگی در آن میکنند باید بیاورند به بالا، برسند به این شیر آبی که اینجا گذاشتهاند. در زمستانِ سرما این زن باید این کوزه را بیاورد بالا و بعد از این پلهها برگردد یک کوزه آب ببرد برای بچههایش.