من امیدوارم که بشود ان شاء الله. یک صبغه اسلامی پیدا بکند. یک شبیهی؛ یک قدری شباهت به حکومت اسلام باشد. و اگر باشد- امیدواریم که بشود همهاش، اما هر چه بتوانیم، اگر بشود، یک مملکت آرامی که هیچ کس به این فکر نیست که به دیگری تعدی بکند. نه دولت به ملت؛ نه ملت به دولت. و مردم هم از روی رضا و رغبت مالیاتی که برای حفظ خودشان است، برای حفظ سرحدات خودشان است، برای خودشان با رضا و رغبت میدهند.- هر کسی- فرض کنید که یک کسی گوسفند دارد، ده هزار گوسفند دارد، اگر یک نفر بیاید بگوید من اینها را حفاظت میکنم، خوب، بداند این امین است و حفظ میکند، این از روی رضا و رغبت به او اجرت میدهد، چیز میدهد که حفظش کند. یک کسی که خودش نمیتواند حفظ کند، آن اشخاصی که بیایند بگویند ما حفظش میکنیم، خودش از روی رضا و رغبت به او پول میدهد.
خوب، یک مملکتی است که مردم که نمیتوانند این مملکت را اداره بکنند و حالا که نمیتوانند اداره کنند، خوب یک طایفهای باید اداره کنند؛ سرحداتش را حفظ کنند؛ جهات دیگرش درست بشود. خوب، یک همچنین مملکتی مملکت خود مردم است، و دولت میخواهد حفاظت کند آن را، انتظامات را ایجاد کند، شهرداری میخواهد شهر را آباد کند، دولت میخواهد راهها را درست بکند، و این چیزی است که مال خود مردم است و به دسترس خود مردم، برای خود مردم دارد انجام میدهد، وقتی این طور شد، خود مردم با رضا و رغبت- دیگر دو دفتر هم درست نمیکنند!- میدهند برای اصلاح امورشان. و اگر یک دغل هم پیدا بشود، آن وقت کم میشود. این طور نیست که همه باشند.