صلاحیت یک هیات حاکمه و یک اشخاصی که کارهای حساس در دستشان هست، این موجب یک صلاحیتی در عموم میشود. و اگر هیات حاکمه، و همین طور آنهایی که مقدرات مملکت دستشان است، آنهایی که ارتش را اداره میکنند و از روسای ارتش هستند، اگر اینها مردم صلاحیتداری بودند روزگار ما به اینجا نمیرسید؛ و من هم حالا اینجا ننشسته بودم برای شما صحبت کنم؛ شما هم حالا اینجا وقتتان را صرف این کارها نمیکردید. اینکه من دست از کار خودم برداشتم- که طلبگی بود- و آمدم اینجا، برای این است که ما یک حکومت صالح نداشتیم و یک قدرت صالحه در کار نبود؛ و مملکت را کشاندند رو به نیستی و تمام چیزهایی که امید به آن میشد پیدا بکنی اینها تباه کردند: احکام اسلام را تباه کردند، زراعت ما را از بین بردند، بانکها همه خلافکار بودند، اکثراً، وزارتخانهها دست آدمهای ناصالح اداره میشد، مجلسها مجلسهای قلّابی فرمایشی بود، وکیل مردم نبودند اینها.