از بین بردن اقتصاد ایران

سخنرانی در جمع خانواده‌های شهدا (وابستگی به غرب- تباهی جوانان)
۲۶ شهریور ۱۳۵۸/ ۲۵ شوال ۱۳۹۹
محمدرضا شاه پهلوی, اصلاحات ارضی, رژیم پهلوی, کشاورزی, جنایات پهلوی,
از بین بردن اقتصاد ایران

در زمان این دومی «۱» هم، که دنبال این معنا بود که با سالوسی ابتداءً کارها را انجام بدهد، و معلمهایی هم در این باب داشت، شروع کرد سالوسی از جهاتی. یکی راجع به اینکه خودش را به دیانت می‌بست. قرآن چاپ کرد! هر چند وقت یک دفعه می‌رفت در حرم حضرت رضا و می‌ایستاد و نماز می‌خواند و زیارت می‌کرد! این یک راه بود. یک‌ راه دیگر هم که برای طبقات دیگر پیش گرفته بود این بود که ما می‌خواهیم این مملکت را به «تمدن بزرگ» برسانیم. کتاب ماموریت برای وطنم را یکی دیگر نوشته و به ایشان نسبت داده! «۲» خودش اهل نوشتن نبود، وقتش را هم نداشت. این هم یک دامی بود برای اینکه مردم را غافل کند از اینکه دارد همه چیزشان را از بین می‌برد. از این طرف، اینکه ما می‌خواهیم برای ملت چه بکنیم و می‌خواهیم مملکت را صنعتی‌اش کنیم! می‌گویند که کلاغ مثل کبک می‌خواست راه برود، راه رفتن خودش هم یادش رفت! این نمی‌خواست اصلًا مثل کبک راه برود؛ می‌خواست بازی بدهد مردم را. درصدد بودند اینها که مردم را اغفال کنند، سرخوش کنند، به اینکه ما مملکتمان بعدها صنعتی می‌شود، و بعد از یکی دو سال دیگر ما در ... ادعاها بود دیگر، بعد از یکی دو سال دیگر ما می‌رسیم به همان ابرقدرتها! می‌شویم مثل ژاپن! ژاپنی که الآن با امریکا تَنه می‌زند و صنعتش در خود امریکا جلو از امریکاست. اینها می‌گفتند ما می‌شویم مثل ژاپن! چه کردند؟
آن چیزی که در ایران لازم بود باشد و اقتصاد ایران به او بستگی داشت، که عبارت از کشاورزی بود، از بین رفت. کشاورزی را به صورت اینکه ما می‌خواهیم، به اسم اینکه ما می‌خواهیم، صنعتی کنیم مملکت را، اول کشاورزی‌اش را از بین بردند. کشاورزی که از بین رفت، اشکالاتی پیدا شد: یکی اینکه ما شدیم برای امریکا یک بازاری برای خرید کالاهای امریکا؛ یعنی گندمها و سایر حبوباتی را که آنها زیادی داشتند و باید بریزند به دریا یا بسوزانند، به ما به قیمت اعلا می‌فروختند و پول ما را می‌گرفتند.