خوب، مسائل مسائل خودشان است. لکن باید فکر این هم بکنند که آیا این مسائل که ذکر میشود همهاش قابل حل است به این زودیها؟ این خانه نداری مردم، این فقر و فلاکت مردم، این زاغهنشینی مردم، این عقبماندگی اقتصاد، این فاسد شدن رژیم، کار کردن و- عرض میکنم- کشاورزی، و امثال ذلک، اینها قابل این است که یک دولتی، یک مثلًا جمعی، بتوانند این را به این زودیها به حال صحیح برگردانند؟ این البته وقت لازم دارد. از آن طرف هم که شما میبینید که مهلت نمیدهند به دولت، مهلت نمیدهند به ما که بتوانیم با یک فراغیِ فکر، این مسائل را درست بکنیم. آشوب بپا میکنند. خوب، در یک کردستانی که آشوب هست، زد و خورد هست، و دائماً فتنهگری هست، میشود در آنجا حالا اسفالت بکنند؟ در نظر بگیرند اسفالتش بکنند؟ خوب، جنگ است؛ در یک حال جنگ نمیشود که اسفالت کرد؛ نمیشود که خانهسازی کرد؛ نمیشود که کارهای عمرانی کرد. در حالی که دامن دارند میزنند به اینکه مردم را مایوس کنند از این مسائل. باز مردم را میخواهند کنار بزنند، مایوس بکنند، تا اینکه آن قدرتی که میتواند کارها را انجام بدهد- و آن قدرت ملت است- متشتت بشود، و مایوس بشود و نتواند کار بکند. باید همه این امور را در نظر گرفت.