این مراکز تعلیم و تربیتی که اینها درست کردهاند، از دانشگاه گرفته تا پایین، اینها باز استعماری است. و اینها بچههای ما را که میخواهند تربیت کنند، یک تربیت صحیح نمیکنند: یعنی اولًا یک حد معین دارد که از این حد معین نمیگذارند بالاتر اینها بروند؛ و ثانیاً وسایل متعدده درست میکنند، موانع متعدده درست میکنند برای اینکه اینها عقب بمانند. برای اینکه دانشگاه اگر یک دانشگاه صحیح مستقلی که ماها میخواهیم باشد، از این دانشگاه رجال بزرگ بیرون میآید، از اینها رجالی بیرون میآید که بعد در مقابل آنهایی که میخواهند تعدی به مملکت ما بکنند و همه مخازن ما را ببرند، در مقابل آنها میایستند. و آنها چون نمیخواهند یک همچو چیزی بشود، اینها را آن طور بار میآورند. و اگر توانستند غربزده آنها را بار میآورند؛ یعنی طوری میکنند، طوری این مسائل غرب را برای آنها طرح میکنند، طوری آنها را تحت تاثیر قرار میدهند که اینها از خودشان بکلی بیخود میشوند و پیوسته به آنها میشوند، یعنی عمال آنها میشوند. فرض کنید که اگر چنانچه این نحو تربیت باشد، بعد از چند وقت دیگر- تا حالا هم همین طورها بوده- اگر یک رجالی داشتیم که اینها میخواستند یک کاری بکنند کارهایی میکردند که به نفع آنها بوده، نه کارهایی میکردند که به نفع خودشان باشد؛ برای اینکه اینها به طوری محو شدهاند در آن تربیت و تعلیم خارجیها، و به طوری اینها را در نظر اینها بزرگ کردهاند که دیگر همه مآثر «۳» خودشان و همه چیزهایی که مربوط به خودشان است، همه اینها را فراموش میکنند و توجهشان به خودشان از بین میرود و متوجه به غرب میشوند و هر چه مربوط به آنهاست به آن توجه میکنند.