امروز میدانید که ما را دارند تهدید میکنند به حصر اقتصادی. خوب، ما باید فکر بکنیم برای این کار. فکر این است که کشاورزها مشغول کشاورزی بشوند، مشغول کشت بشوند. آنهایی که شلوغکاری میکنند در کشاورزی و خرابکاری میکنند، آنها باید کنار بروند. به اسمهای مختلف میروند نمیگذارند کشاورزها مشغول کارشان بشوند. آنها را باید خود مردم کنار بزنند، و قوای انتظامی هم کنارشان بزنند. مردم با آسوده خاطر بودن مشغول زراعت بشوند. فردا اگر خدای نخواسته جلو گرفتند، ما محتاج بشویم به خارج.
اگر محتاج شدیم به خارج، همه مسائل برمیگردد. شکم گرسنه میگویند ایمان ندارد. اگر خدای نخواسته اینها همچو کردند که ما احتیاج پیدا کردیم که گندم بدهد، این احتیاج اسباب این میشود که ما وابستگی سیاسی هم پیدا کنیم، وابستگی فرهنگی هم پیدا کنیم، وابستگی نظامی هم پیدا کنیم، و همه چیزمان از دست برود. در یک همچو حالی نباید اختلافات را دامنزد. نباید آن بگوید من حزب کذا، آن بگوید من حزب کذا. نباید این قدر حزبها پیدا بشود. دویست تا حزب پیدا بشود. این قدر جمعیتها پیدا بشود. باید همهشان با هم مجتمع برای نجات یک کشوری که همه در آن میخواهند زندگی بکنند. نجات به این است که جهت اقتصادیش را، هر که مشغول هر کاری هست خوب انجام بدهد، تا جهت اقتصادی درست بشود. کارخانهها را راه بیندازند. کارخانههای خصوصی، بزرگ، کوچک. آنهایی که میآیند آشوب میکنند در کارخانهها بدانند که اینها مانع هستند. اینها نمیخواهند که این مملکت سر و سامان پیدا کند. جلوشان را بگیرند. و کشاورزها همین طور. هر کس مشغول هر کاری هست خوب انجام بدهد آن کار را.