اگر یک حکومت صحیح پیش بیاید، نفت را میفروشد و پول میگیرد خرج میکند از برای منافع خود ملت؛ این فقرا را نجات میدهد، این اشخاصی که ضعفا هستند؛ اینهایی که الآن به واسطه شکست کشاورزی هجوم آوردند در این سرماهای زمستان به شهرها و مسکن ندارند، زیر چادرها- نه مثل این چادر که حالا اینجا درست کردید شما، خیر آن چادرهای بیچارگی که آنها درست کردهاند- در این سرمای زمستان زیر چادرها زندگی میکنند. در یک اتاقهای گلی که آنهایی که رفتند میدانند چه خبر است، در آنجا دارند زندگی میکنند. هیچ ندارند. آب ندارند، برق ندارند، اسفالت ندارند. در یک گودالهایی هستند که از این گودالها زنهای بیچاره باید کوزه را بردارند- از قراری که نوشتهاند- پلههای زیادی- حالا یادم نیست که صدتا پله نوشته بودند یا یک خرده کمتر اما زیاد بود- از اینها باید بیایند بالا و بروند به آن شیری که وصل کردهاند که آب هست توی خیابان، از آنجا کوزهشان را آب بکنند باز از این پلهها برگردند بروند به آن محلی که دارند؛ در این سرمای زمستان و این پلههای لغزنده. شما ببینید چه مصیبتی برای این ملت هست. این مصیبتها را میخواهند رفع بکنند؛ میخواهند مملکت یک مملکتی باشد که هر جوری هست فقرا به حالشان رسیدگی بشود. پس اینکه میگوید که دیگر نفت در غرب نمیرود، روی یک فرضْ درست است، روی یک فرضْ دروغ است.